همه چیز از خواندن کتاب داستان «ماهی سیاه کوچولو» شروع شد. ماهی کوچکی که
به عشق دیدن دریا خطر می کند و عازم سفری دور و دراز می شود، با تجربه های
متفاوت برای رسیدن به رهایی.
حالا این کتاب معروف صمد بهرنگی که شاید
خیلی از بچه های دهه های 50 و 60 با آن رویاپردازی کرده اند، نیروی محرکه
آغاز سفرهای حبیب اشتری شده است. او کار، ازدواج و مشکلات اقتصادی را بهانه
ای برای نرفتن و ندیدن نمی داند و خوشحال است که همسرش هم با او هم عقیده و
هم رکاب شده است.
سفر، رویای کودکی ام بود
حبیب اشتری 37 سال دارد و
بر اساس تحصیل در کلاس های آزاد دانشگاه در رشته طراحی دکوراسیون داخلی هم
اکنون به همین کار مشغول است و همسرش مینا قربانی دارای دو مدرک دانشگاهی
تکنسین اتاق عمل و مهندس کشاورزی است و در حال حاضر پرستار اتاق عمل است.
آنها حالا یک سالی می شود مجدد کار و زندگی را رها کرده اند و آمریکای
مرکزی را شهر به شهر می گردند و می بینند و زندگی می کنند.
حبیب اشتری
در رابطه با نحوه استارت سفرها و این سبک زندگی شان می گوید: «تحت تاثیر
کتاب ماهی سیاه کوچولو سفر، رویای تمام کودکی ام شد و دوست داشتم از دنیای
محدود تخم مرغی ام پا را فراتر بگذارم و با دنیاهای دیگر آشنا شوم. این سبک
زندگی را که در حال حاضر در دنیا مرسوم است، بعد از دوران سربازی انتخاب
کردم و بعد از ازدواج هم خوشبختانه با استقبال زیاد مینا، دو نفری ادامه
دادیم و این چنین سفرهای مان بیشتر و بیشتر شد.»