ریشه غیراقتصادی مشکلات اقتصادی
اقتصاد ایرانی: قبلا هم نوشته ام که راه حل مشکلات اقتصادی فقط اقتصادی نیست. قبلا تحت عنوان موانع شناختی از این موانع نام می بردم. مگر می شود با شناختی مخدوش اقتصادی شفاف را سر و سامان داد. این عوامل شناختی متعددند. در این یادداشت به یکی از آنها اشاره می کنم.
یکی از جدی ترین عوامل غیراقتصادی اثرگذار بر اقتصاد «فقدان عاملیت» است. عاملیت منشا قدرت یک سیاستمدار، مدیر و در مجموع یک فرد است. عاملیت از عامل می آید و وقتی من خودم را عامل و منشا اثر می دانم، تمام تلاشم اثرگذاری و انجام کار است. وقتی یک نفر عاملیت دارد برخورد به مشکلات را، حتی اگر در ناحیه دیگری شکل گرفته باشد، بخشی از مسوولیت یا احساس مسوولیت خود می داند، بنابراین عاملیت تنها یک جایگاه است؛ جایگاهی که انسان از آنجا جهان را نگاه می کند و خودش را منشا اثر می داند.
از آن جایگاه فرد می داند که دیگران و عوامل محیطی در عملکرد او اثرگذارند، ولی خودش را منشا اثر می داند. به قول کریشنا مورتی، هرگونه ظلمی در جهان شود من خود را در آن ظلم سهیم و در نتیجه مسوول می دانم. طبیعی است که وی تنها از یک جایگاه صحبت می کند، نه از یک کنش یا مسوولیت. او از منشا اثر بودن صحبت می کند. نقطه مقابل عاملیت، بنابراین، دلیل تراشی، توجیه گری، احساس قربانی شدن، توپ را در زمین دیگری انداختن، انگشت اشاره را به طور دایم به طرف دیگران بردن و... است.
وقتی عاملیت وجود نداشته باشد فرد خود را پشت دلایلی که ارائه می کند پنهان می کند. درنتیجه در جعبه ابزارش همیشه دلایلی برای توجیه عدم توفیقش دارد. این توجیهات و دلیل تراشی ها موقعی به کار می آید که ما به نتیجه مورد درخواست خود و دیگران نرسیده ایم و نیاز به دلیل تراشی برای این عدم موفقیت داریم. مشکلات را ناشی از مدیران قبلی دانستن (جدا از توضیح علمی این پدیده)، مشکلات را ناشی از تغییرات محیطی دانستن از ابزارهای بسیار متداول فرار از عاملیت است.
در شرایط فعلی اقتصاد ایران و مردم از مشکلات عدیده یی رنج می برند. بیکاری و رکود در بعضی فعالیت ها فراگیر است. مشکلات اجتماعی هم کم نیستند. طبیعی است که برای هر یک از اینها راه حلی وجود دارد. ولی راه حلی جواب می دهد که درون خودش اقدام باشد. نمی شود راه حل را یک نفر بگوید و اقدام را فرد دیگری انجام دهد. اصلا عمل درون خود راه حل است. به همین دلیل است که اقتصاددانی که مشکل اقتصادی دارد، در اصل اقتصاد را نمی داند. برای حل این مشکلات جدا از راه حل نیاز به عاملیت است. اگر هزاران راه حل علمی وجود داشته باشد ولی عاملیت وجود نداشته باشد، آن راه حل ها راه به جایی نمی برد. متاسفانه هر چه مشکلات بیشتر می شود نگاه مسوولان و مردم به جای دیگران به خودشان معطوف می شود و همین عاملیت را از بین می برد. با از بین رفتن عاملیت راه حل پاک می شود. چون قابل اجرا نیست. اجرای موثر موقعی اثربخش است که ناشی از تحقق عاملیت در فرد یا سیاستمدار باشد. بدون عاملیت کار تنها در ظاهر انجام می شود و در حداقلی انجام می شود که بقای فرد یا سیاستمدار را تامین کند. تلاش دیگری انجام نمی شود. در نتیجه عاملیت قدرت یک فرد و قدرت یک سیاستمدار است. با حذف عاملیت فرد کوچک و کوچک تر می شود و مشکلات اقتصادی بزرگ و بزرگ تر می شود.
همه می دانیم که سیاست های خوبی تدوین شده ولی نتیجه نداده است. دلیلش این است که عاملیت در سطح پایینی وجود داشته است. همه از کنار گذاشتن تضادها و اختلاف ها صحبت می کنیم، بدون اینکه بگوییم که این همه اختلاف و تضاد پشتش، نبودن عاملیت است. وقتی عاملیت نباشد فرد لازم است فرد دیگری که به فرض کار نمی کند را مقصر جلوه دهد. بنابراین رفع موقت اختلاف ها مشکلی از کشور حل نمی کند، چون این اختلافات بیشترش نتیجه فقدان عاملیت است و با رفع این اختلاف ها مشکل حل نمی شود. جامعه به بد جایی گیر داده است. گیر اینجا نیست، گیر در نبود عاملیت است، چون کسی که عاملیت دارد، دارد کار می کند، چون کار کردن مستمر نتیجه عاملیت است. کسی که دایم دیگران را محکوم می کند، در استقرار عاملیت مشکل دارد و اگر کسی صبح تا شب دیگران را مقصر می داند و محکوم می کند اصلا عاملیت ندارد. نگاهی به شرکت های موفق نشان می دهد که بخش مهمی از این موفقیت ناشی از استقرار عاملیت در شرکت است.
وقتی مشکلات را از این دیدگاه نگاه کنیم، می بینیم که مشکل عاملیت در سازمان ها و مردم هم هست. چون دولت آنها را علت مشکلات می داند و مردم هم دولت را مقصر می دانند. همه در یک فضای «بی عاملیتی» زندگی می کنیم و انرژی زیادی را صرف پیدا کردن مقصر می کنیم. البته این روش برای همه کاربرد دارد، چون با مقصر کردن دیگران خود را پنهان می کنیم و از عامل بودن فرار می کنیم، چون قدرت نداریم. عامل بودن نیاز به قدرت دارد، هر چند که خودش قدرت تولید می کند. بیایید منصفانه دور و بر خود را نگاه کنیم. قبل از آن خودمان را نگاه کنیم. چقدر فضای عاملیت را در کشور می بینید. لازم نیست تنها به دولت نگاه کنید. در زندگی شخصی مردم ببینید چقدر عاملیت وجود دارد. اگر نگاه شما نشان می دهد که عاملیت در فرهنگ و سیاست ایران به شدت کمرنگ شده است، می توانید به سادگی به این نتیجه برسید که راه حل مسائل اقتصادی در ایران تنها اقتصادی نیست. ریشه مشکلات اقتصاد ایران غیراقتصادی است.